قهرمان های سرعت

برخی از اسپرماتوزایدهای موفق، هنوز عادت دوران اسپرماتوزایدی شان را از دست نداده اند و در جاده ها از همه سبقت می گیرند، بی خیال تنگی جاده و گرد و خاکی که روی جاده های خام برپا می شود.

سوریه و دموکراسی

چند روز است خبرها را دنبال نکرده ام، بشار اسد دموکرات شده یا برای ساختن پایپ لاین گاز قطر به اروپا کدام نقشه ی دیگر پیدا کرده اند؟ از بس این روزها هیچ خبری از آدم کشی ها در آنجا نشر نمیشه…

رفراندوم در وردگ

رفراندومی برگزار کنیم در وردگ و از وردگ ها بپرسیم: می خواهند با فرانسه ملحق شوند، یا نه، می خواهند از افغانستان استقلال بگیرند؟ آن وقت عجب خوش به حال سایر نقاط افغانستان می شود: یا همسایه ی فرانسه می شوند و یا همسایه یک کشور مستقل که سراپایش تیاتر کمیدی است.

به تقلید از مردم کریما گفتم، ها!

یاوه سرایی ماما

آنانی که پیش از ما زنده گی می کردند، اسلاف ما بودند

آنانی که بعد از ما زنده گی می کنند، اخلاف مایند.

پس ما کیستیم؟

حالاف؟ یا احلاف؟

خنده دار نبود؟ 

سوادت را بالا ببر

ماما شعر می سراید

اشکهایم 

جای واین سفید را نگرفت
-می دانم-
اما تو کوکاکولا را ترجیح می دهی
و اندوه من
جل و پلاسش را برچید
تا تو را خجالت دهد
با رای دادن به اشرف غنی احمدزی…
بگو، راستی
پس از من هم که مشغول فیسبوکی،
مطمئنی من بمانم خوب است کنارت در تخت خواب وقتی تو مشغول چت با احتمالنی هستی؟

دلسوزی ماما

دل ماما به او روشنفکرکایی میسوزه که به امید پیروزی زلمی رسول دکان پیتزا فروشی خود را در آلمان و امریکا و… سرقلفی دادند و آمدند کابل که وزیر شوند، اگه نشد، معین شوند و اگه نشد بروند زمین بخرند و شهرک بسازند و مردم را وارد گفتمان خردگرایانه ی انتقادی کنند، حالا مانده اند که آنهمه نیکتایی براند و ساعت های فیلیپ پاتک جعلی را کجا بفروشند….

چگونه استفاده از عقل خشم هدایت امین ارسلا را برانگیخت

هدایت امین ارسلا اعلان کرد که در صورت برنده نشدن، نتایج انتخابات را نمی پذیرد. به عقیده ی او، داکتر عبدالله، اشرف غنی و زلمی رسول در جلب آرای رای دهنده گان نه تنها از پول بی شمار که از عقل خود نیز استفاده کرده اند و این امر هدایت امین ارسلا را در موقعیت نابرابر نسبت به کاندیدهای دیگر قرار داده بود.
 

مثلن

قیافه ی گل آغا شیروزی و دو معاون بسیار باهمتش پس از اعلان نتایج مقدماتی بسیار باید دیدنی باشد!
 

کی ها به چه کسانی چرا رای ندادند؟

آنهایی که به اشرف غنی رای ندادند، کسانی بودند که از طالب بدشان می آمد و در نتیجه از کسی که طالبان و تروریست ها را ژمنه کرده بود چی خوشی می کند، خوش شان نمی آمد.
آنهایی که به زلمی رسول رای ندادند، کسانی بودند که دیگر حوصله تداوم پنچ سال دیگر یاوه گرایی و هیچ محوری کرزی را نداشتند. از برادری با طالبان خسته بودند و فلم پوتین-مدودوف- پوتین را دیده بودند.
آنهایی که به داکتر عبدالله رای ندادند، کسانی بودند که از آداب معاشرت پنجشیری ها در موترهای بی پلیت در کوچه های شهرشان پس از پیروزی او می ترسیدند.
آنهایی که به سیاف و شیروزی، سلطانزوی و هدایت امین ارسلا و قطب الدین هلال رای ندادند- کسانی بودند که عقل داشتند

خبرگزاری های عجول نامزدان ریاست جمهوری

ماما خراب شادی مرگک شدن او نامزدهایی است که وقتی در روز انتخابات به خانه آمدند و از اهل و عیال پرسیدند به چه کسی رای داده اند و آنها گفتند به تو و اینها آمدند در تویتر و فیسبوکشان نوشتند که زنده باد خود نازنینم که برنده ی انتخابات است!
 

تصحیح ضروری

 این مصراع را مولانا از یکی از شاعران قرن اول قبل از هجرت که در پته خزانه شرحش آمده، دزدیده و به فارسی ترجمه ناقص کرده است:

از نامش چی اوغان دی ملول یمه انسان می آرزوست

سوال سه جوابی

وقتی اشرف غنی اجمد زی به قندهار می رود و این ولایت را لوی قندهار می نامد، به نظر شما چه کار کرده است؟
الف. از قندهاری ها را لوی دیده است
ب. از دیگران را کوچک دیده
ج. برای این دلقک معنای واژه ها مهم نیست، مهم این است که رای بیاورد

این مغز مفتکر

میگن اشرف غنی احمدزی در قندهار پریروز گفت: او قنداری ها، مه برتان واده کدم که طالب هایتانه آزاد می کنم. اونه کردم!
شخص مذکور دیروز به جاغوری رفت و در آنجا گفت: وقتی در بهترین دانشگاه های امریکا درس می دادم، آرزو داشتم در جاغوری معلم شوم!
ماما وردگ حالا دعا می کند خداوند در معاد بعدی اشرف غنی را هزاره و در جاغوری و در محاصره همانهایی که از زندان آزاد می کند، تولد کند تا جزای این همه دروغگویی های روی سیاهش را ببیند.

کوتاه ۲

بترسید از روزی که ماما وردگ هذیان های موزون مقفا بسراید و شما با تمام وزن فزیکی تان او را ورجاوند فرهیخته ی گرانسنگ تلقی کنید….

ماما وردگ شدیدن متأثر است از شهادت سردار عزیز و خانواده اش توسط سرهای بی مغز طالبی. مدتی اینجا نمی تواند بنویسد و نمی خواهد مانند برخی عزیزان فیسبوکی شعرهای مزخرف خود را به این مناسبت سر شما تیر کند.

امروز سردار را کشتند، فردا ماما وردگ را می کشند و شما می آييد دو سه جمله نوکریوالی خوب و بد می نویسید و منتظر می مانید تا یکی دیگر را بکشند. بی فکر این که شاید آن بعدی شما باشید. بله، شخص شما!

اوغایتا!

قربان «اوغایتا» که اپوزیسیون بودن یک هیبت داشت! مردم زندان را قبول می کردند ولی جور آمدن را نه. همش ۵۳ روز به پایان کرزی مانده، مردکه یک و نیم سال نماینده‌

گی نماینده‌گی مردمه ایلا کرده میره معاون کرزی میشه… به عبارت دگه (به قول بچه کاکایم) همه ده صف مثل فاحشه های پشت ویترین نشسته اند که کی صدایشان می کنی. وللا! اما جالب است بدانیم 53 روز جای مارشال چند روپه تمام شده برِ آقای قانونی؟